کد مطلب:125590
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:249
ولایت حسن
آن را كه ولایت حسن نیست
طاعات قبول ذوالمنن نیست
از بعد علی قبای لولاك
جز درخور قامت حسن نیست
آن را كه محبت تو ای شاه
چون پاكروان به ملك تن نیست
در حیرتم آنكه این چنین كس
چون مرغ چرا به بابزن [1] نیست؟
خاك ره هندوی تو باشد
مشكی كه به خطه ی ختن نیست
چون بازوی تو به كسر اصنام
نیروی خلیل بت شكن نیست
چون است كه دشمن تو ای شاه
بر گردنش از قضا رسن نیست
بی نور تو عرش مستقر نه
بی رأی تو عقل مؤتمن [2] نیست
ای شاه، قرین یك غلامت
صد همچو اویس [3] در قرن نیست
جز مهر تو مایه ی جنان نه
جز مدح تو زینت سخن نیست
بی خاتم مهر تو فرشته
جز جان بلیس [4] اهرمن نیست
من بنده ی دودمان اویم
حقا كه در این سخن، سخن نیست
بی مهر علی و آل پاكش
آسوده «هما» روان به تن نیست
[ صفحه 220]
[1] بابزن: سيخ كباب.
[2] مؤتمن: امانت دار.
[3] اويس قرن: نام يكي از اولياي تابعين كه در جنگ صفين شهيد شد، او را اويس قرني نيز گويند منسوب به قرن به فتحين كه نام قبيله اي است در ملك يمن.
[4] بليس: مخفف ابليس.